می رود ارابه ی فرسوده ای - لنگان -
می کشد ارابه را اسبی نحیف و مردنی در شب
آن طرف، شهری غبارآلود
پشت گاری
سطلی آویزان
پر از خالی
خفته گاریچی، مگس ها این ور و آن ور
پشت گاری جمله ای:
"بر چشم بد لعنت"
**************************************
به زمین و زمان بدهکاریم
هم به این، هم به آن بدهکاریم
به رضا قهوهچى که ریزد چاى
دو عدد استکان بدهکاریم
به على ساربان که معروف است
شتر کاروان بدهکاریم
شاخى از شاخهاى دیو سفید
به یل سیستان بدهکاریم
مثل فرخ لقا که دارد خال
به امیرارسلان بدهکاریم
نیست ما را ستارهاى، اى دوست
که به هفت آسمان بدهکاریم
مبلغى هم به بانک کارگران
شعبه طالقان بدهکاریم
این دوتا دیگ را و قالى را
به فلان و فلان بدهکاریم
دو عدد برگ خشک و خالى هم
ما به فصل خزان بدهکاریم
هم به تبریز و مشهد و اهواز
هم قم و اصفهان بدهکاریم!
به مجلات هفتگى، چندین
مطلب و داستان بدهکاریم
قلک بچهها به یغما رفت
ما به این کودکان بدهکاریم
مبلغى هم کرایه خانه به این
موجر بدزبان بدهکاریم
**************************
کمک کنین هلش بدیم ، چرخ ستاره پنجره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو ، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب ، وا بشه چن تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
تو شهرمون آخ بمیرم ، چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون ، زباله ی سپور شده
مسافر امیدمون ، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون ، پیدا بشه یا شاپره
به ما که خسته ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
کنار تنگ ماهیا ، گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حقه رو ، مهر نمازش می کنن
آخر خط که می رسیم ، خطو درازش می کنن
آهای فلک که گردنت ، از همه مون بلن تره
به ما که خسته ایم بگو ، خونه ی باهار کدوم وره ؟
***************************************
مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد
زندگی از دم در
قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد کرد
در شبی تیره و سرد
تخت حس خواهد کرد
که سبکتر شده است
در تنم خرچنگی است
که مرا میکاود
خوب می دانم من
که تهی خواهم شد
و فرو خواهم ریخت
توده ی زشت کریه ی شده ام
بچه هایم از من میترسند
آشنایانم نیز به ملاقات پرستار جوان می آیند.
***********************************
فریاد نمی زنم
نزدیک تر می آیم
تا صدایم را بشنوی